منش رهبر فرزانه فراموش شده؟
شعري جديد تقديم به رهبرم خطاب به نجف قلي حبيبي براي اهانتش به
روز عاشورا وگريه هاي سيد الشهدا(ع)
((اگر زمین لرزه گذاشت چیزی بنویسم)) دوستان اگر عمری باقی نبود حلال کنید هرچند مرکز زمین لرزه شهرمورموری است اما مهران نیز بشدت میلرزد
شاعری مستقلم تا نشوم خام کسی
عهد کردم ننشینم به سر بام کسی
ناگزیرم که دوباره ببرم نام کسی
دست من نیست اگر تلخ شود کام کسی
دفترم معترضانه به خروش امده است
چه کنم خون قلم نیز به جوش امده است
چه شده غربت میخانه فراموش شده ؟
شمع و خاکستر و پروانه فراموش شده ؟
چه شده همت مردانه فراموش شده؟
منش رهبر فرزانه فراموش شده ؟
چشم خود باز نکرده و به چاه افتادیم
اصلا انگار نه انگار شهیدی دادیم
یک نفر غیرت خود را به گمان گم دارد
عمر سعد شده میل به گندم دارد
بسکه داعیه ی ازادی مردم دارد
سعی در رفع دو صد سوتفاهم دارد
بهر دین نه به هوای هوسش سوخته است
چشم بر رهبری کل امم دوخته است
یک نفر امده تا دین نوین عرضه کند!
شک و شبهه به دل اهل یقین عرضه کند
یار ابلیس شده تا که چنین عرضه کند!
غرب را خورده که اسلام مبین عرضه کند!!!
قسمت دشمن دین غیر پریشانی نیست
بخدا مکتب ما مکتب ایرانی نیست
عده ای گرگ صفت در نظرم میش شدند
عده ای دربه در و سالک و درویش شدند
عده ای دل نگران مصلحت اندیش شدند
عده ای تشنه ی زر بانی تشویش شدند
-وای بر من- بزنم قید بصیرت؟ هیهات
من ازاده پذیرفتن ذلت؟ هیهات
ربع قرن است که دل دهکده ی غم شده است
سایه ی روح خدا از سرمان کم شده است
فیضیه در تب هجرش پر ماتم شده است
ای سیه پوش !گمانم که محرم شده است
جان خود را به فدای غم جانان کردم
بار دیگر هوس صحن جماران کردم
میسراید دل دیوانه و شیدا برگرد
ای سفر کرده از ان عالم معنا برگرد
همه گی تشنه لبیم حضرت دریا برگرد
بخدا منتظریم… آه… مسیحا برگرد
برس از مشت گره کرده و فریاد بخوان
انتظار فرج از نیمه ی خرداد… بخوان
ای بزرگمرد ادیب الادبا روح الله
ای جوانمرد امام علما روح الله
مرجع عشق فقیه الفقها روح الله
ساقی شعر شهیر شعرا روح الله
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
با غزل های تو یک شاعر بیمار شدم
تو سزاوار سفر تا قلل توحیدی
در نماز شب خود نور خدا را دیدی
که چنین بر دل ظلمت زده ام تابیدی
یکی از سیصد و سیزده قمر خورشیدی
مطمئنم سحری وقت اذان می ایی
همره حضرت طاووس جنان می ایی
گرچه رفتی ز میان ملت بیدار که هست
یادگار خلفت یار و هوادار که هست
نکند غصه خوری میثم تمار که هست
گرکه اشوب شود لشگر مختار که هست
سربه داریم اگر شیعه ی حیدر هستیم
همگی منتقم سیلی مادر هستیم
ما در این دایره بر دشمن دین جا ندهیم
به امان نامه ی شیاد زمان پا ندهیم
نه فقط رشته ای از چادر زهرا ندهیم
بلکه یک مو ز سر حضرت اقا ندهیم
اینه دار پس از اینه ای ما را بس
تا قیامت علی خامنه ای ما را بس